سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سایه

دوست دارم فقط مطالبم خوانده بشه خوشحال میشم نظری زیر مطلبم ببینم

اشکم رو می بینی

    نظر

اشکم رو می بینی

اما خیالی نیست

خودخواه پر مغرور 

انگار خدایی نیست


رفتی زپیش من

آسوده می خوابی؟

حالا که دیگر من 

حتی صدایم نیست


در خود فرو رفتم 

در اشک پنهانی

در آه سردی که

حتی صدایت نیست


هر روز دعا کردم

باشی تو پیش من

بیگانه گشتی تو

حتی سلامی نیست


آخر چه کردم من

اصلا نمی دانم

حکم داده ای دستم

اما برای چیست


حس

    نظر

چیک چیک چیک

صدای قطره باران در دل شب


صدای آب شدن شمع در بیابان


صدای ذوب شدن قلبی در اوج احساس


صدایی آشنا در تنهایی خود


صدای لرزش یک دل در انتظار

خِش خِش خِش

صدایی بی روح در جاده ی پایان


صدای لرزش عاطفه در میان فریاد


صدای پائیز در بهار


صدایی پر حس در میان بی حس ترین آدم های دنیا


صدایی پر از سکوت در ساکت ترین جاهای دنیا


انتظار

    نظر

 

انتظار

اگر امروز آسمان زیباست

اگر دنیا رنگ آفتاب است

اگر دریا فقط آبی است

اگر جنگل فقط سبز است

اگر دل ها همه شاد است

بگو دیگر چه رازی هست

اگر این جاده ها باز است


السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)


گمان دارم به دیدارت شوم باز

 
شوم آواره ای بی ساز و آواز 


گمان دارم تورا هنگام دیدن


شوم پروانه ای در اوج پرواز

 


نقطه های تو در تو

    نظر


کاش این نقطه های تودر تو      

باز می گشتن به دستان تو

کاش وقتی به عقب بر گشتیم

نَبــُوَد آهی وافسوس ز دیدار تو

کاش واقعا عاشق بودیم

نَکِه گاهی بکنیم یاد تو

کاش امروز که زیبا شدم

یادم هرگز نمیرفت که شدم محو تماشای تو

جانمازی ومهری وتسبیحی از جنس گوهر

کاش داشتم که بشم همدم وهمراز تو

کوزه ای آب بیار تن بیمار من

سال هاست یاد ندارد که بشه پاک ز در گاه تو

توبه کردم زیاد..هر دفعه زود بشکستم

آخر من روی ندارم که بشم بنده بی ساز تو 

 


غریبانه

    نظر

چه غریبانه ـ

آواز پرندگان در اوج قله های پر ارتفاع به گوش می رسد

و گاهی سرگردون در سرازیری های خاطره خود را به بالا می کشند.

آنهایی که در هنگام راه رفتنشان حتی سایه ای با خود ندارند،

یا که در هنگام رفتنشان حتی ماهی سرخ حوضچه اش هم چشمانش دنبالش نیست.

چه غریبانه ـ

با آواز غریب پرندگان انس میگیرد و شبنمی را که از روی برگ گلی میلغزد میبیند